نوشته شده توسط : اعضای کانون

http://img1.tebyan.net/Big/1391/01/17489107139231564429248841391904419919027.jpg

خودش را به خانه فاطمه رساند. چشمانش را به چهره بانوی مهربانش دوخت. هربار که نگاهش می کرد، غم سنگینی سینه اش را می فشرد. بانو چشمانش را گشود و فرمود:

ـ اسماء! آبی بیاور تا وضو سازم.

آب که حاضر شد؛ بانو به آرامی وضو گرفت. سپس خودش را خوشبو ساخت، در حالی که جامه نوین را بر تن می کرد، فرمود:

ـ اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم، چهل درهم کافور بهشتی آورد. حضرت آن را سه قسمت کرد. یک حصّه آن را برای خودش نگهداشت و یک بخش آن را برای من و حصّه سوم را برای علی علیه السلام . آن را بیاور تا مرا با آن حنوط کنند.

بار دیگر به چهره نورانی بانویش چشم دوخت. دلش می خواست بنشیند و مدتها نگاهش کند. به فکر فرو رفت. از خودش پرسید: بانو، کافور را برای چه می خواهد؟ همچنان در اندیشه فرو رفته بود. کم کم دلش به لرزه آمد. قدمهایش سست شد. حرفهای فاطمه علیهاالسلام بوی خداحافظی داشت. بانو خبر از یک پرواز می داد. پروازی تا بی نهایت.

همه چیز را فهمیده بود، سرش را پایین انداخت. بغضش را فرو خورد. دلش نمی خواست بانوی مهربانش به ناراحتی او پی ببرد. می دانست که دل بانو، غصه های زیادی دارد؛ غصه هایی که بعد از رفتن پدر بزرگوارش در دل سوزانش جای خوش کرده بودند. خودش را به بسته کافور رساند. دستهای لرزانش را جلو برد و آن را برداشت. لحظه ای بعد خودش را به بانو رساند. فاطمه علیهاالسلام با دیدن بسته کافور به سخن آمد:

ـ آن را نزدیک سرم بگذار.

بسته کافور را بالای سر زهرا علیهاالسلام گذاشت. پرده ای از اشک، جلوی چشمانش را گرفته بود. بانویش را می دید که پاهایش را به سمت قبله نهاده، خوابیده است. و در حالی که جامه اش را بر رویش می کشید، فرمود:

ـ ای اسماء! ساعتی صبر کن، آنگاه مرا صدا کن؛ اگر جوابت را ندادم، علی علیه السلام را خبر کن، بدانکه من به پدرم ملحق شده ام.

حرفهای فاطمه علیهاالسلام که تمام شد، احساس کرد که تیری بر دلش نشست. از جایش بلند شد. نفسش بند آمده بود و داشت خفه اش می کرد. دستش را به آستانه در قلاّب کرد تا بر زمین نیفتد. سینه اش به شدّت می سوخت و او را رنج می داد. دستش را روی قلبش گذاشت، تند تند می تپید. خانه خلوت بود. صدایی نمی آمد. از دیوار فاصله گرفت. خانه به دور سرش می چرخید. دستهایش را روی سرش گذاشت. نشست؛ فضای غم آلود خانه برایش عذاب آور و دردناک بود. طاقت پرپر شدن فرشته زندگی اش را نداشت. دلش می خواست فریاد بزند؛ ولی بغضی که در گلویش ایجاد شده بود، امان نمی داد. لحظه ای سکوت کرد. صدایی نمی آمد. دستهایش را به زمین گذاشت، به زحمت بلند شد. قدمهایش می لرزید. نگاهش را به اطراف چرخاند. صدای بغض آلود و گرفته اش سکوت خانه را شکست:

ـ ای دختر مصطفی! ای دختر بهترین فرزندان آدم! ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است! ای دختر کسی که در شب معراج به مرتبه «قاب و قوسین او ادنی» رسیده است...!

لحظه ها به کندی می گذشت، سیلاب اشک صورتش را در برگرفته بود. رنگ چهره اش تغییر کرده بود. زانوهایش به لرزه افتاده بودند. نشست، دستهای لرزانش را به سوی جامه دراز کرد و آن را از روی بانویش کنار زد. احساس کرد که آسمان بر سرش فروریخته و زمین در زیر پایش به لرزه آمده است. فهمید که بانوی بزرگوارش او را در عالم غریبی تنها گذاشته است. سرش داغ شده بود. دستهایش را از هم گشود. دردمندانه بانویش را در بغل گرفت. لبهایش را به چهره ارغوانی و کبود شده بانویش نزدیک کرد و بوسه باران نمود.

هنوز فاطمه را در آغوش داشت. صدای درِ خانه توجه اش را جلب کرد. بی اختیار چشمانش را بست. لحظه ای به فکر فرو رفت. از خودش پرسید:

ـ اگر حسنین از مادرشان بپرسند، چه بگویم؟!

سرش را به سوی حسنین علیهماالسلام برگرداند! آنها به خانه وارد شده بودند. با دیدن بستر مادر، مضطربانه، سکوت سنگین خانه را شکستند:

ـ ای اسماء! چرا در این وقت، مادر ما به خواب رفته است؟

سرش را پایین انداخت، هنوز گلویش می سوخت. صدایش به زحمت بلند شد:

ـ مادرِ شما!....

جمله اش قطع شده، نگاه غمبارش به زمین دوخته شد. طاقت تماشای چهره های محزون میوه های دل رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم را نداشت. نه تنها با پرواز یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، آنها یتیم شده بودند که او نیز تنهای تنها شده بود.

 

 پدید آورنده : لیلا اسلامی گویا(www.erfan.ir)

منتهی الآمال، ج 1، ص 262 و 263



:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 23 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اعضای کانون

 

 

شهيد اوّل قدس سره در كتاب «ذكرى» مى‏گويد : ابن ابى عقيل ، اين دعا را كه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده براى خواندن در قنوت انتخاب كرده است :

أَللَّهُمَّ إِلَيْكَ شَخَصَتِ الْأَبْصارُ ، وَنُقِلَتِ الْأَقْدامُ ، وَرُفِعَتِ الْأَيْدي ، وَمُدَّتِ الْأَعْناقُ ، وَأَنْتَ دُعيتَ بِالْأَلْسُنِ ، وَ إِلَيْكَ سِرُّهُمْ وَنَجْواهُمْ فِي الْأَعْمالِ ، رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنا وَبَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْفاتِحينَ .

أَللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ(فَقدَ) نَبِيِّنا (وغَیبَةَ امامِنا)وَقِلَّةَ عَدَدِنا ، وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا ، وَتَظاهُرَ الْأَعْداءِ عَلَيْنا ، وَوُقُوعَ الْفِتَنِ بِنا ، فَفَرِّجْ ذلِكَ اللَّهُمَّ بِعَدْلٍ تُظْهِرُهُ ، وَ إِمامِ حَقٍّ تُعَرِّفُهُ ، إِلهَ الْحَقِّ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ .

بار الها ؛ چشم‏ها، به تو دوخته شده است، گام‏ها به سوى تو برداشته شده، دست‏ها به سوى تو بالا آمده، گردن‏ها به سوى تو كشيده شده است. تويى كه با زبان‏ها ، فراخوانده مى‏شوى؛ و كارهاى پنهانى و رازهاى )مردم( به طرف توست ؛ پروردگارا ؛ بين ما و قوم ما به حق حكم كن ، كه تو بهترين حكم كننده و قضاوت كننده هستى .

بار الها ؛ از عدم حضور پيامبرمان (و غیبت امامان)، كمى نفرات‏مان ، فراوانى دشمنان‏مان، پشتيبانى دشمنان‏مان از يكديگر عليه ما و وجود فتنه‏هاى فراوان براى ما؛ به تو شكايت مى‏كنيم . بارالها؛ با عدالتى كه آشكارش مى‏كنى، و امام و پيشواى راستينى كه به همگان معرّفى مى‏كنى، اين گرفتارى‏ها را برطرف كن و گشايشى فرما؛ اى معبود به حقّ ، اجابت كن؛ اى پروردگار جهانيان .

وى مى‏ افزايد : روايتى به من رسيده است كه امام صادق عليه السلام همواره به شيعيان خود دستور مى‏فرمودند پس از كلمات فرج ، در قنوت اين دعا را بخوانند. (1)

---------------------------------------------------------------------

1 . بحار الأنوار : 207/85



:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اعضای کانون

ای امـام عصـر عاشورائیـان
ای امیــد آخـر زهرائیــان
ای به عهد مهدویت مهـد مـا
ای نفس هایت دعای عهد ما
عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی
تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور
ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر
چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟



:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اعضای کانون

نهم ربیع الاول مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی (عج) بر شما مبارک
سرانجام دولت عباسیان به حاكمیت «احمد بن جعفر متوكل عباسی» ملقب به معتمد علی ا... كه ازسال ۲۵۶ هجری قمری تا سال ۲۷۹ به مدت۲۳ سال بر جهان اسلام حكومت كرد تصمیم گرفت در ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری به زندگی امام حسن عسگری (ع) پایان دهد و عده ای با توجه به شایعه خبری مبنی بر عدم ازدواج و فرزندی از حضرت ایشان خط پایانی براعتقاد دوازده امامی شیعه میدانستند ولی ازازدواج پنهان امام حسن عسگری (ع) با ملیكه دختر قیصر روم و تنها فرزند برومندشان خبری نداشتند و روز نهم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری اولین روز امامت حضرت مهدی حجة بن الحسن امام زمان (عج) روز جشن مسلمانی است كه روایت منقول پیامبر اسلام (ص) از سنی و شیعه رامبنی بر جانشینان دوازده گانه ایشان به اوصیاءمعصومین آن رسول گرامی تطبیق میكنند وآخرین آن اوصیا را وجود مقدس حضرت بقیها..الاعظم معرفی میكنند.



:: بازدید از این مطلب : 277
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اعضای کانون

 

يکي از محافظان مقام معظم رهبري در خاطره اي گفت: يک روز که مقام معظم رهبري به کوههاي اطراف تهران براي کوه پيمايي رفته بودند، با دختر و پسري دانشجو برخورد مي کنند که به لحاظ ظاهري وضع نامناسبي داشتند.

 

آنها به يک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسيدگي به وضع ظاهري خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خيلي ترسيده بودند واينگونه به نظر مي رسيد که آنها تصور مي کردند که الآن آقا دستور دستگيري آنها را فورا صادر خواهد کرد. ولي برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و عليک گرمي کرد و پرسيد که شما زن و شوهر هستيد؟(البته آقا مي دانست)؛ آن پسر وقتي با خلق زيباي آقا مواحه شد، واقعيت را گفت؛ و جواب داد خيرمن و اين دختر دوست هستيم.

 

آقا ابتدا در باره ورزش و مزاياي آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود : بد نيست صيغه محرميتي هم در ميان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنيد. آقا به آنها پيشنهاد داد که اگر مايل بوديد در فلان تاريخ بيائيد، ومن هم آمادگي دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خدا حافظي کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاريخ به محضر ايشان رسيدند .


آقا هم خطبه عقد آن دو را جاري کردند. با برخورد کريمانه ايشان اين دو جوان مسير زندگي خود را تغيير دادند آن دختر غيرمحجبه به يک دختر محجبه و معنوي و آن پسر دانشجو هم به يک جوان مذهبي مبدل شدند.

منبع: نشريه ماه تمام، شماره 3،ص17

 



:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اعضای کانون

كدام حديث از اميرالمؤمنين(ع) بر سنگ قبر مستشرق آلماني نقش بسته است؟
خانم آنه ماري شيمل يكي از معدود مستشرقاني بود كه بسياري از وجوه تاريخ اسلام را با انصاف نگريسته است به گونه‌اي كه برخي او را عاشق جهان تلقي مي‌كنند. عاشقي كه هزينه عشق خود به جهان اسلام را نيز پرداخته است.
شيمل در هفتم آوريل ۱۹۲۲ در ارفورت آلمان در خانواده‌اي متوسط به دنيا آمد. خواندن يك داستان عربي در كودكي جرقه‌اي شد كه زندگي آينده او را رقم زد. در سن پانزده سالگي عاشقانه زبان عربي را آموخت در سال ۱۹۴۶ در دانشگاه ماربورگ به درجه استادي رسيد، اما به خاطر اينكه دختري جوان بود نه در ماربورگ بلكه در دانشگاه آنكارا و به زبان تركي مشغول تدريس شد. او علاوه بر تركي، عربي، فارسي، اردو و بيشتر زبان‌هاي هند و اروپايي را آموخت. در سال ۱۹۵۱ بار ديگر در تاريخ اديان دكتري گرفت و در سال ۱۹۶۱ به عنوان استاد دانشگاه بن منصوب شد. وي در هاروارد، كمبريج و دانشگاه‌هاي تركيه، ايران، پاكستان و افغانستان نيز تدريس داشته است. بي نظير بوتو نخست وزير مقتول پاكستان يكي از شاگردان وي به شمار مي‌رود.
شميل و سلمان رشدي
شيمل جايزه‌هاي متعددي را در طول حيات علمي خود دريافت كرد. جايزه ساليانه صلح كه هر ساله پيش از نمايشگاه بين المللي كتاب فرانكفورت به انديشمندان و متفكران آلماني اهدا مي‌شود در سال ۱۹۹۵ به شيمل اختصاص يافت.
مصاحبه‌گر تلويزيون پس از دريافت اين جايزه به سراغ شيمل آمد و از او پيرامون سلمان رشدي سؤال كرد. شيمل در پاسخ به اين پرسش به قول معروف بر خلاف جهت آب شنا كرد، و شجاعانه طرف جهان اسلام ايستاد، با آنكه فضاي اروپا به گونه‌اي ديگر با اين مسئله برخورد مي‌كرد.
وي كارهاي سلمان رشدي را نوشته‌هايي سطحي كه براي خوش آمد غرب نوشته شده‌اند تلقي كرد. شيمل اظهار داشت كه سلمان رشدي با كتاب زشتش احساس مسلمانان و حتي خود او را آزده است. پس از اين مصاحبه تلويزيوني بود كه مدافعان سلمان رشدي يورش خود عليه اين بانوي منصف را آغاز كردند. لودگر لوتكهاوس در تاريخ ۱۱ مي‌۱۹۹۵ طي مقاله‌اي در روزنامه SUED – DEUTSCHE ZEITUNG بانوي شرق شناس را به شدت مورد هجمه قرار داد. پس از او گيرنوت روته استاد دانشگاه هامبورگ طي مقاله‌اي در روزنامه DIE ZEIT به تاريخ دوازه مي‌۱۹۹۵ خواستار پس گرفتن جايزه صلح از شيمل شد. شيمل طي مصاحبه‌اي با مجله اشپيگل كه در ۲۲ مي‌۱۹۹۵ منتشر شد اظهار داشت: من با نگارش ۸۰ كتاب تلاش كردم تا تصويري صحيح از اسلام را به خواننده اروپايي منتقل سازم، من اين را يك فعاليت سياسي قلمداد مي‌كردم، من زندگيم را مصروف ايجاد تفاهم ميان غرب و شرق كردم. در اين بين البته كساني همچون پروفسور اشتفان فيلد رئيس دانشكده ادبيات دانشگاه بن از شيمل دفاع كرد. رئيس جمهوري سابق آلمان رومان هرتزوك نيز در مراسم گراميداشت شيمل گفت: اگر شيمل نبود آلماني‌ها نمي‌فهميدند تصويري كه از اسلام به آن‌ها ارائه مي‌شود صحيح نمي‌باشد.
وي آثار بسياري پيرامون اسلام به نگارش درآورد كه يكي از آخرين نوشته‌هايش در سال ۲۰۰۲ به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم اختصاص يافت. وي اين كتاب را با اقتباس از لفظ شهادت دوم شهادتين.. وان محمدا رسول الله نام نهاد و در صدر كتاب رباعي اي به زبان اردو از يك شاعر هندو مي‌آورد با اين مضمون:
شايد كافر باشم شايد هم مومن كه علم اين امر تنها نزد خداوند است، اما مي‌خواهم خود را چونان بنده‌اي پاكباز نذر كنم، نذر آقاي بزرگ شهر، محمد رسول‌الله...
شيمل به جهت اين انديشه‌ها، بسيار مورد هجوم قرار مي‌گرفت اما در پاسخ مي‌گفت كه من وي را دوست مي‌دارم.
سرانجام آنه ماري شيمل در سال ۲۰۰۳ در سن بيشتر از هشتاد سال وفات يافت. يك استاد ميهمان عرب زبان در دانشگاه بن به نام محمد ابوالفضل بدران مي‌نويسد كه وقتي خبر وفات شيمل را دريافت كردم به ياد روزي افتادم كه وي مرا به خانه خود دعوت كرد، خانه‌اي كه پر بود از نشانه‌هاي شرقي و اسلامي. وقتي شيمل چاي و خرما براي من آورده بود از وي پرسيدم چگونه تمام اين حمله‌هاي رسانه‌اي را تحمل مي‌كني؟ وي لبخندي زد و گفت من به اين هجمه‌هاي رسانه‌اي اهميت نمي‌دهم چرا كه اين‌ها از روي كينه مي‌نويسند، و فرد كينه توز زيبايي را نمي‌بيند، اما من درباره دوستي و حق مي‌نويسم، من دوستدار جهان اسلام هستم و تا لحظه مرگ دوستدار آن خواهم ماند.
شيمل و صحيفه سجاديه
شميل در جايي پيرامون ادعيه اسلامي به ويژه صحيفه سجاديه مي‌گويد: من خود همواره دعاها، احاديث و اخبار اسلامي را از اصل عربي آن ميخوانم و به ترجمهاي مراجعه نميكنم. من خودم بخشي كوچك از كتاب صحيفه سجاديه را به آلماني ترجمه و منتشر كردهام، قريب هفت سال پيش وقتي مشغول ترجمه دعاي رؤيت هلال ماه رمضان و دعاي وداع با آن ماه بودم، مادرم در بيمارستان بستري بود و من كه به او سر ميزدم پس از آنكه او به خواب ميرفت در گوشهاي از آن اتاق به كار پاكنويس كردن ترجمهها مشغول ميشدم. اتاق مادرم دو تختي بود. در تخت ديگر خانمي بسيار فاضله بستري بود كه كاتوليكي مؤمن و راسخ العقيده و حتي متعصب بود. وقتي فهميد كه من دعاهاي اسلامي را ترجمه ميكنم، دلگير شد كه مگر در مسيحيت و در كتب مقدسه خودمان كمبودي داريم كه تو به ادعيه اسلامي روي آوردي!؟ وقتي كتابم چاپ شد يك نسخه براي او فرستادم. يك ماه بعد او به من تلفن زد و گفت: صميمانه از هديه اين كتاب متشكرم، زيرا هر روز به جاي دعا آن را ميخوانم. وي مي‌افزايد: [امام] زين العابدين[ع] براي بسياري از مردم جهان غرب كارساز است.
سنگ قبر شيمل
جالب است كه بر روي سنگ قبر آن ماري شيمل با خط زيباي نستعليق اين كلمه نوراني از امير المؤمنين نقش بسته است كه:
الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا (مردم خوابند و وقتي مي‌ميرند بيدار خواهند شد)



:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اعضای کانون

توی خیابون ارم یا توی بیــــن الحــــــــــرمین

گدایی فرقی نداره، حسین و دختر حسیــــن

آب شور توی حــــرم آب فرات و علقمه است

گفته امیرالمومنین که اینجا قبر فاطمه است
 



:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اعضای کانون

همزمان با شب ولادت امام عسگری (ع) مراسم جشن شب ولادت در مسجد برگزار گرديد



:: بازدید از این مطلب : 292
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 30 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : اعضای کانون
 

 
زندگينامه امام عسگري (ع)


حضرت امام حسن عسکری (ع )
امام حسن عسکری (ع ) در سال 232هجری در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زنی لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد . کنيه آن حضرت ابامحمد بود .

صورت و سيرت امام حسن عسکری (ع )
امام يازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سياه کمانی ، چشمانی درشت و پيشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بيانی شيرين و جذاب و شخصيتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بي نظير برای قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه برای اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد .

دوران امامت
به طور کلی دوران عمر 29ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسيم مي گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدينه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزديک 6 سال امامت آن حضرت مي باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفايی که به تقليد هارون در نشان دادن نيروی خود بلندپروازيهايی داشتند . امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانيد . زندانبان آن حضرت صالح بن وصيف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسيله آن دو غلام - آزار بيشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراييده بودند . وقتی از اين غلامان جويای حال امام شدند ، مي گفتند اين زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نياز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمي گويد . عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات مي کرد به احترام آن حضرت برمي خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد . پيوسته مي گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت نديده ام ، وی زاهدترين و داناترين مردم روزگار است . پسر عبيدالله خاقان مي گفت : من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم . مردم را نسبت به او متواضع مي يافتم . مي ديدم همه مردم به بزرگواريش معترفند و دوستدار او مي باشند . با آنکه امام (ع ) جز با خواص شيعيان خود آميزش نمي فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . " از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) يکی نيز اين بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شيعه ، به دست کسانی سپرده مي شد که دشمن آل محمد (ص ) و جريانهای شيعی بودند ، تا بدين گونه بنيه مالی نهضت تقويت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبيدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بيت رسالت ، نهايت مرتبه عداوت را داشت " . " نيز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعيل نوبختی در بغداد مي زيستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترين نوع درگيری واداشته بود . اين جناح نيز طبق ايمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، اين همه سختی را تحمل مي کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمي کرد " . اينکه گفتيم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شديد و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با ياران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دينی خود به آنها مراجعه مي نمودند - کمتر معاشرت مي کردند به جهت آن بود که دوران غيبت حضرت مهدی (ع ) نزديک بود ، و مردم مي بايست کم کم بدان خو گيرند ، و جهت سياسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پيش آمدن دوران غيبت در نظر آنان عجيب نيايد . باری ، امام حسن عسکری (ع ) بيش از 29سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و رياست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسير قرآن و نشر احکام و بيان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شيعيانی که از راههای دور برای کسب فيض به محضر امام (ع ) مي رسيدند بر جای گذاشت . در زمان امام يازدهم تعليمات عاليه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجديد کرد ، و فرهنگ شيعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های ديگر نيز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون يعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعليمات آن امام ، گرديد . در قدرت علمی امام (ع ) - که از سرچشمه زلال ولايت و اهل بيت عصمت مايه گرفته بود - نکته ها گفته اند . از جمله : همين يعقوب بن اسحاق کندی فيلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ايرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانيد و بعدها از دوستداران و در صف پيروان آن حضرت درآمد .


http://www.tebyan.net


:: برچسب‌ها: زندگی امام حسن عسكری(ع) ,
:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 30 بهمن 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد